سلام بر تو دوست خوبم در مرکز آفرینشهای ادبی!
تابستان رسیده و من بیشتر از قبل کتاب میخوانم و شعر مینویسم. این یعنی اینکه باز هم میتوانی برایم کتاب هدیه بفرستی.(آدمک لبخند)
ممنون که شعرهایم را با حوصله خواندی و نظر دادی. در نامه قبلی از من خواسته بودی که سعی کنم هم عاطفه و هم اندیشه را به شعرهایم وارد کنم و در کنار آن بهتازگی حرفها و تصاویر، طوری که برای خواننده لذتبخش باشد، توجه داشته باشم. من هم تلاش خودم را کردم. یک شعر دیگر برایت میفرستم. منتظر نامهتان هستم و مشتاقم ببینم چه نظری میدهید.
در بهاران بلبلان خوشصدا
بر فراز شاخساران در هوا
بر درخت و کوه و دشت و هم زمین
بلبلی خوشجلوهای گفت اینچنین
حسرتی از هجرت حرمت گذار
میکند گلهای بستان همچون خار
بنگری بستان و این بلبلسرا
تا شوی شیدا و مستان خدا
این گل و این نرگس و این نسترن
این چمن، این سوسن و این یاسمن
کردة کردار ره کردگار
نیست مگر جلوة پروردگار
دوست شاعر شما
شعر به قلبت آرامش میدهد
سلام دوست من!
امیدوارم که گرمای تابستان و شعاع طلاییرنگ خورشید برایت سبزی و نشاط را به ارمغان بیاورد. از اینکه مرتباً برایم شعر میفرستی از تو ممنونم. چقدر خوب است که شعر میگویی و کلمههایت با آهنگی دلنشین کنار هم مینشینند. در کنار خواندن درس و انجام تکالیف و کارهای روزمره، شعر میتواند اضطراب آدم را کم کند و به قلب آدم آرامش دلنشینی را هدیه کند.
دوست خوبم! در رعایت وزن و موسیقی شعر بسیار موفقتر و کارکشتهتر از قبل شدهای. اگر خودت یک بار دیگر شعرت را با صدای بلند بخوانی، متوجه میشوی که ریتم و آهنگ همه بیتها درست است به جز...
بله، به جز بیت آخر (کردة کردار ره کردگار...) که اگرچه بیت بهتنهایی وزن و آهنگ دارد اما با بقیه بیتهای شعرت هموزن نیست و این به زیبایی شعر لطمه میزند. قافیه را هم که خوب و بهدرستی میشناسی و رعایت کردهای و حتماً خوب میدانی که قالب شعر تو مثنوی است به خاطر اینکه هر بیت، قافیه جداگانهای برای خودش دارد. مثلاً در بیت اول «صدا» و «هوا»، در بیت دوم «زمین» و «چنین» و ...
حالا میخواهم در مورد تصویرهای شعرت با تو صحبت کنم. خوشحالم که توصیههای نامه قبلی را به خاطر سپردهای و یادت هست که از تو خواستم به نگاه نو و تصویرهای تازه فکر کنی. در آثار شاعران زیادی دیدهای که مثلاً روی زیبا را به ماه تشبیه کردهاند و یا سپیدی مو را که نشانه پیری است، به بارش برف زمستانی و یا خیلی مثالهای دیگر. برای همین اگر در یک شعر امروزی این تصاویر تکراری را ببینی، خیلی برایت لذتبخش نیست چون تازگی ندارد. حتماً تو هم با من موافقی که تصویری ارزشمند است که ساخته و پرداخته ذهن و بهاصطلاح کشف خود شاعر باشد و دیگران به آن نرسیده باشند. به قول یکی از منتقدین «آن کس که برای نخستین بار روی خوب را به گل تشبیه کرد، شاعر است و دیگران مقلّد او» (صور خیال شعر، صفحه ۲۰).
پس حالا خودت بگو آیا برای خواننده شعر امروز هیچ جذابیتی دارد شعری بگوییم که انگار در فضای قرن هفتم و هشتم هجری هستیم؟ معلوم است که نه! برای اینکه حرفم را بهتر متوجه شوی، ۲ شعر زیر را با هم مقایسه کن:
جز تو با کس سخن از عشق نگفتیم ای دوست کز نیستان تو در خویش شکفتیم ای دوست
آتشی کز جگر شمع دل آمد به زبان زیر خاکستر افسوس نهفتیم ای دوست
تا بنوشیم از آن جام مرصّع می لعل ای بسا درّ که به نوک مژه سفتیم ای دوست...
با کمی دقت در شعر میبینی که زبان این شعر با وجود اینکه سروده یک شاعر معاصر است، با زبان خواننده امروز همخوانی ندارد و تصاویری مثل «نهفتن آتش دل زیر خاکستر افسوس» و «سفتن درّ به نوک مژه» (که کنایه از اشکریختن است)، تکراری و خالی از کشف شاعرانه هستند.
حالا به این بیتها از غزلی سروده زنده یاد قیصر امینپور دقت کن:
دلم قلمرو جغرافیای ویرانیست هوای ناحیة ما همیشه بارانیست
دلم میان دو دریای سرخ، مانده سیاه همیشه برزخ دل، تنگة پریشانیست
صفات بغض مرا فرصت بروز دهید درون سینة من، انفجار زندانیست...
همین ۳ بیت پر بود از تصاویر زیبا، نو و قابل درک برای خواننده امروز.
همه این حرفها را زدم تا از تو بخواهم روی زبان و تصاویر شعرت کار کنی. سعی کن از تجربههای خودت تصویر بسازی و در شعر استفاده کنی. در بحث اندیشه شعر و اینکه خواستهای جلوههای آفرینش و زیباییهای جهانِ آفریدة خداوند را به تصویر بکشی، موفق بودهای اما در نوع بیان آن باید تلاش بیشتری داشته باشی. دوست دارم تصویرهای تازه و حرفهای نو از زبانت بشنوم. زیاد شعر بخوان! هم شعر شاعران گذشته و هم شاعران معاصر را. مجموعه شعر «چهارشنبههای بستنی» سرودة خانم انسیه موسویان از انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را برایت میفرستم. میتوانی تصویرهای نو و دلنشین شعرهای این کتاب را که بیشتر دوست داشتی، در نامه بعدی برایم بفرستی.
منتظر آثار دیگرت هستم.
دوست تو در مرکز آفرینشهای ادبی.
نظر شما